بنيانگذاران مباني جديد در آغاز براي كسب انرژي لازم براي فاصله گرفتن از دورهاي كه در آن زندگي ميكنند ناچارند به مخالفت سرسختانه با سبك رايج بپردازند. به همين جهت است كه پيشگامان طراحي مدرن در آغاز با سبكهاي تاريخگراي قرن نوزدهم به مخالفت پرداختند اما به هر جهت ادعاهاي ضد تاريخي مدرن نيز ماهيتاً تاريخي بوده و به سير تحول چند هزار ساله معماري تعلق دارند. مسأله، قطع تاريخي نيست زيرا خلاقيت اصولاً از خاطره و لاجزم از تاريخ ناشي ميشود. واقعيت اين است كه پيشگامان از تاريخ متصل به زمان خويش ميبرند و در عوض به تاريخي متفاوت رجوع ميكنند. رنسانس، دوره گوتيك و قرون وسطي را نفي كرد ولي به دوره كلاسيك يونان و رم بازگشت. مدرنيستها از اكلكتيسيزم و سبكهاي رايج قرن نوزدهم فرار كردند ولي از هنرهاي بدوي، معماري و هنر خاور دور، معماري صنعتي و ابنيه كلاسيك الهام گرفتند. هر چند در اين بين علوم جديد هم تأثيرات خود را بر هنر و معماري گذاشتند و آنها را متفاوت از گذشته خود كردند، به نحوي كه هنر و معماري جديدي ايجاد كردند كه هيچ قرابتي با سبكهاي قبل از خود نداشتند.